ساعت ها
دنیا پر است از بازیِ تیک تاک ساعت ها
شب های جمعه، چشمِ تر، عرض ارادت ها
می آید او تا بشکند نام و لقب ها را
او را نباید گشت در القاب حضرت ها
کیسه به دوش سفره های خالی عشاق
از سفره می دزدند وقتی بی مروت ها
ایمان به نان دادند روی سفره ی رنگین
از دست ما رفته ست تن ها و شرافت ها
زندانی چشم تو آزاد است وقتی که
معنای آزادی ست اینجا کشف حرمت ها
مرگ آمد و فرصت برای دیدنت کم بود
ای حسرت یک عمر در مجموع حسرت ها
می آیی و این مصرع پایانی شعر است:
در پای تو زیباست خون ها و شهادت ها
حمید قربانی